بسیاری از ما به آسیب های رسانه های جمعی آگاهی داریم ولی چون وجوه مختلف زندگی ما به آنها وابسته شده است، نمی توانیم از آن استفاده نکنیم. رژیم رسانه ای می تواند ما را از گزند این آسیب ها محافظت کند.

تابه‌حال از خود پرسیده ­اید چرا تهرانی ها با تحمل مشقت‌ و گرانی‌ها و تمام مشکلات، حاضر نیستند به شهرستان یا روستا مهاجرت کنند و در آنجا با آرامش و راحتی زندگی کنند؟ آیا تابه‌حال دقت کرده اید زمانی که برای تعطیلات به شهری کوچک سفر می کنید، پس از چند روز گشت‌وگذار، دلتان برای شهر خود تنگ‌شده و علی‌رغم اینکه تائید می کنید ساکنان شهرهای کوچک و روستاها زندگی سالم و بانشاطی دارند، اما در هر حالت شهر بزرگ و پر مشکل خود را بر روستای سالم و با نشاط ترجیح می دهید؟

این یکی از ویژگی های جالب و پارادوکسیکال دنیای مدرن است، اگر از انسان های ساکن متروپل ها و شهرهای بزرگ بپرسید که چگونه حاضرند شلوغی، ناامنی و زندگی در کوچه‌پس‌کوچه‌های تنگ و مخوف را با همه مشکلات آن تحمل کنند ولی به‌قدر چند روز از آن فاصله نگیرند، در جوابِ شما احتمالاً پاسخ قانع‌کننده‌ای نخواهد داشت و سعی می کنند با عبارات احساسی و گزاره هایی غیرشفاف عقیده خود را توجیه کنند. این توجیهات به این دلیل است که احتمالا با مفهوم «فردگرایی» آشنایی چندانی ندارند.

فردگرایی؛ اقتضاء جامعه مدرن است

اقتضاء جامعه مدرن برای پیشرفت اقتصادی «فردگرایی» است و جمع یک جامعه را افراد جدا از هم می‌سازد، افرادی که به‌مثابه چرخ‌دنده‌های یک کارخانه هرکدام نقشی را برای حفظ و انسجام آن جامعه انجام می‌دهند، چرخ‌دنده‌هایی که در عصر جدیدِ چاپلین در کنار هم بودند، اما هیچ رابطه‌ای جز کار با یکدیگر نداشتد.

شاید افتخار ساکنانِ شهرهای پرجمعیت این باشد که شهروندان در امور دیگری دخالت نمی کنند و همسایه به همسایه اش کار ندارد، یا بهتر است بگوییم، کسی به دیگری توجهی ندارد و همه سعی در بیرون کشیدن گلیم خود از آب را دارند. هرچه کشوری مدرن‌تر و پیشرفته‌تر باشد، احتمال اینکه در میان یکی از خیابان های آن از گرسنگی بمیرید و کسی در وضعیت شما «دخالت» نکند، بیشتر است.

وسائل ارتباطات جمعی جایگزین ارتباطات فردی شده اند و این روزها، پیام ها به ما هجوم می آورند!

اگر درگذشته حجم پیام محدود بود و انسان برای خواندن یک کتاب می‌توانست برنامه‌ریزی کند و پارچ کتاب را جرعه‌جرعه بنوشد، اما انسان مدرن با شیرهای همیشه باز پیام‌های جذاب و سرگرم‌کننده مواجه است که مدام در تکاپوست تا مشتی از هرکدام بنوشد و این نوشیدن پیام های رسانه ای تا زمانی ادامه پیدا می کند که نیمه‌های شب از نفس بیفتد و به خواب برود. به بیان محققان حجم پیامی که یک انسان قرن بیست و یکمی در بیست‌وچهار ساعت شبانه‌روز دریافت می‌کند، به‌اندازه حجم تمام اطلاعاتی است که یک انسان قرن هجدهمی در کل عمر خود دریافت کرده است.

پس تکلیف ما در این شرایط چیست؟

باید گفت که انبوه پیام‌های رسانه‌ای و تأثیرات آن، نگرانی‌های فراوانی را در پی دارد؛ اما ازسویی دیگر به نظر نمی‌رسد از حجم پیام رسانه‌ها در طول شبانه‌روز کاسته شود؛ بلکه تنها راه چاره، اراده و انتخاب مخاطب در رژیم مصرف رسانه‌ای -اولین گام سواد رسانه‌ای- است که مدام خود را در معرض پیام‌های رسانه‌ای قرار نداده و تنها به هنگام رفع نیازی مشخص، از رسانه استفاده نماید. او می بایست ارتباطات بین فردی خود را افزایش داده و همچنین مدتی را به‌دور از هرگونه گیرنده‌ رسانه‌ای اعم از تلویزیون و موبایل و کامپیوتر و... به خلوت با خود و مسائل اساسی حیات بپردازد. اگرچه که در ابتدای کار همواره هراسِ از دست دادنِ اطلاعات در همان مدت محدود نیز وجود دارد، اما با تمرین انسان می‌تواند خلوت‌های پرثمری را برای خود رقم بزند.

منبع: "گرداب"

image: